در عشق واقعی ما دیگری را به خاطر منفعت خواهی خودمان نمیخواهیم
بلکه او را بخاطر آنچه که هست می خواهیم ، دیدن صفات خوب یار است . ملاک عاشقی این است که عاشق در جمال معشوق نمی تواند عیبی ببیند . عشق واقعی قابل تشریح و توضیح نیست . یعنی اگر من از شما سوال کنم که چرا این فرد را دوست داری ، در جوابم بگویی : نمی دانم .!!! هر دلیلی که بیاوری ناشی از منفعت طلبی عقل است . مثلاً بگویی که مهربون است . صادق است . به من وفادار است . یعنی اگر روزی هر یک از این ویژگی ها را از دست بدهد و دیگر به من وفادار نباشد دوستش نخواهم داشت .!!! من انسانها را دوست دارم بدون آنکه آنان را از دریچه سودی که به من می رسانم بنگرم . عشق با وابستگی متفاوت است . عشق آزادی به همراه دارد ولی وابستگی ، اسارت را . در عشق من بدون تو می توانم باشم و نفس بکشم ولی در وابستگی من حضور خودم را با حضور دیگری پیوند میزنم . در وابستگی ، من ترس از دست دادن یارم را دارم . ترس از فاصله دارم . ترس از جدایی دارم . در عشق ، اگر یارم به من خیانت کند و با دیگری برود من هنوز دوستش دارم . چرا که دوست داشتن من ، ربطی به حضور یارم ندارد . چه با من باشد و چه با دیگری ، من دوستش دارم . عشق من با خیانت یارم به نفرت تبدیل نمی شود . چرا که آرزوی من خوشبخت زندگی کردن اوست چه با من و چه با دیگری . عشقی که به سرعت به نفرت تبدیل شود عشق نیست . . .
خوب است که خودمان را با توضیحات بالا مقایسه کنیم . و به قضاوتی بی طرفانه بنشینیم و ببینیم که آیا واقعاً عشق ما هم این گونه واقعی است . یا اینکه در عشقی وارونه که از کابوس رقیب در رنج است بسر می بریم ...
نظرات شما عزیزان:
|